من يك زنم
يك زن ايراني
دست و پا بسته به حجابي خيالي
زني كه كوته فكر خوانده شده ام
زني كه شوهرم به من درجه " بچه بودن" ميدهد
و مي گويد : بچه ها در خانه هستند !!!
_ غذا درست كردند
رفيق شام بيا خونه ما ! _
زني كه سالهاست نظرش را نپرسيده اند
من
زني كه پيرم و فرسوده
از چشم همسر افتاده
زني در صف نانوايي
در قصابي
_ خانم از كدوم قسمت ران بدم ؟!!!!! _
زني هستم سراسر عمرم
به توهين گذرانده
زني كه بيرون خانه كار مي كنم
براي در آوردن يك لقمه نان حلال
به اين خيال كه دستم در جيب خودم باشد !
كار ميكردم:
در اتاقي كوچك
در پستويي نرم
در كارخانه اي دور
دركارگاهي پر از مرد!
در اداره اي بي اهميت
در خانه يك سالمند
پرستاري كه شب تا صبح پست داد
زني كه دوشادوش مردش فرش ميبافت
زني كه كودكش را ترو خشك ميكرد
من زني هستم مثل صدها زن ايراني
كه هيچ گاه
چه در خانه
چه ؛ كارخانه !
به حقش نرسيد
و به بهانه زن بودن
دستمزدش را نيمه دادند
من
زني هستم
در ميان زنان ديگر
زني كه عاشق كارش بود
و براي يك لقمه نان حلال
حاضر بود حقوقش را نيمه بدهند !
اما
من
قيام كردم تا ثابت كنم من يك زنم !
حقم را كامل خواستم
و اينك
تمامي شاهي به شاهي دستمزدم
در يك ورق پاره " حكم اخراج " به پايان رسيده
آري
من يك زنم
يك زن ايراني
كه ساليان سال است
حقش را خوردند
و هر وقت سخني گفتم :
بي حيايم خواندند
و با بي شرمي گفتند:
تو را چه دخالت در كار مردان؟!
لياقتت همان شستن كهنه كودك است !!!!!!!!!
. ......از وبلاگ مرضیه،دوست عزیزم
http://zolm-name.blogfa.com/